سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

عجب دلخسته ام من!

    نظر

کاش دلم برای امدنت خسته بود  و به این جمله انقدر ایمان داشتم که با تمام وجودم باور می کردم روزی تو خواهی امد... شهادت امام موسی ع تسلیت... الهم عجل لولیک الفرج


1. خب الان کلا از هر راهی که بخوای بری می بینی که اوضاع زندگی عجیب قاطی دشه که فقط سر و ته کلاف دست خود خدا افتاده اما تصمیم گرفتم که بیام از یه موضوع دیگه بنویسم تا شاید زندگی هم خودش همین جوری درست شد.

2. موضوع اصلی که می خوام بیشتر در موردش بنویسم زندگی اینده ام هست شاید نوشتنش از یه پسر کمی بعید باشه یا نشون بده که من یه مقداری خاله زنک و زن ذلیل هستم. اما خب تصمیم گرفتم بنویسم چون نوشتنش از ننوشتنش بهتره و همین طور که شاید انجام بشه شاید انجام نشه...

3. اول اینکه برای جشن ازدواجم به هیچ عنوان دوست ندارم که روتین باشه... و خیلی معمولی اینکه مردها اخرای تالار رو بشمارن و زنها ه مدام هم دیگه رو بفرستن هوا. دوست دارم که از کارت دعوت های الکترونیکی برای دعوت ملت به عروسیم استفاده کنم. یا حتی اگه خیلی چیزا محیا شد یه کلیپ فلش هم برای دعوت بسازم و بلوتوث کنم برای ملتی که می خوام دعوت کنم.

4. توی زندیگم خود در مورد وسایل خونه نظر دادن مرد چیز چرتی هست اما چیزی که مشخصه اینه که بلاخره سیتم ها صوتی و تصویری بخش عمده ایش مروبط به اقایون هست. حالا من خیلی دلم می خواد که تمام این سیستم ها رو بهم وصل کنمو به طور مثال کامپوتر وصل باشه به ال سی دی و همین طور یه مانیتور تاچ داشته باشم و کلید پریزها تلفنها پلیرها به اون وصل باشن و ادم بتون از رو میز کارش تا از اشپز خونهاش کنترل کنه. نگید رویاس که همین الان هم وجود داره و بعضی هاش هم با یه سری برنامه ساده قابل کنترل هست.

5. اینکه به امید خدا برای اتاقی که می خوام برای بچه هام بسازم برا در و دیوارش استفاده کنم از نقاشی های کودکانه.

6. می دونم که باید یکی الان بهم بزنه و بگه که از خواب بیدار بشم. اما خب چیزی که مشخصه اینه که من ابینا رو دوست دارم چون هیجچان انگیزه چون خسته شدم بسکه باور کردیم همه چیز باید رو فرمول های ساختگی خودمون باشه.