سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

چقدر خودم رو باور دارم

    نظر

کاش برای  منتظر ماندن برای امدنت هم خودمان را باور داشته باشیم. کاش کم نیاوریم و کاش رنگها زیبا فریبمان ندهند در انتظارت. و کاش باورمان کامل شود برای امدنت .براستی که روزی خواهی امد از کوچه های باران ... . الهم عجل لولیک الفرج ... .


1. امروز صبح از اتوبوس پیاده شدم و تو حال و هوای این روزهای خودم بودم که ییهو یه خانومی امد جلوم و صدام کرد. سرم رو بالا اوردم دیدم که میکروفون دستش و ارم شبکه رادی رو بهم نشون داد و گفت که برای برنامه رادیویی صبح داره در مورد جوان و خودباوریش گزارش می گیره . من خودم رو باور دارم و حاضر به مصاحبه هستم . منم گفتم اره .

2. نمی خوام خاطره مصاحبه ی امروزم رو تعریف کنم . و می خوام به چندتا مورد که برام به وجود امد اشاره کنم.

3. اولین مور اینه که من خودم بعضی وقتها تو باور داشتن خو.دم بالا و پایین میشم .اما خب فعلا تو مد بالا هستم. بعد هم جواب من به سوال گزارشگر هم همین بود که خودم رو باور دارم. می دونید وقتی پایین هم هستم خودم رو باور دارم. البته دوزش خیلی میاد پایین اما از بین نمی ره .

4.من یه سری چرای مخصوص خودم رو دارم. و یکی از اونها اینه که مدام با خودم می گم چرا من؟ چرا من انتخاب شدم برای اینکار . چرا من انتخاب نشدم. یکی از هیمن چرا هام هم همیشه این بود که چرا یکی از این گزارشگرها به طور من نمی خوره بعد می شستم و بهش فکر می کردم که خب حالا اگه خورد مصاحبه کنم ی انه و با خودم می گفتم که جواب اولم اره ست اما به حال اون روزم هم نگاه می کنه . خب امروز یکی از این چراها کم شد .اما چراهایی مثل اینکه چرا هیچ وقت مدرسها ی راهنمایی و دبیرستان و دبستان من رو توی تابستون به اردویهای چند روزه نبرد. چرا فرصتش برای من مهیا نشد که می دونم از وقت جواب دادنشون گذشته .

5. اما حرف اخرم هم مربوط می شه به خود باوری و اینکه دورغ گفتم یا نه . البته منظورم به خودم بوده اینکه الان فکر می کنم خودم رو باور دارم یا نه. بعضی وقتها فکر می کنم که اگه از تو محیط کار فکر بکنند که من ادم کم کاری هستم . برام خیلی بد می شه و من ادم بازنده یی هستم. اما انگار داره شرایط یه جورایی بر می گرده .

خارج از بحثم :

***. کلی بالا و پایین رفتم و فقط 0 هزار تومان حقوقم زیاد شد .من این رو یه جور منت گذاشتن می دونم . چون این دردی از من دوا نمی کنه. منت هم نمی زارم که من پیشنهاد فوق العاده ام رو رد کردم و اینجا موندم. چون اصلا به کسی تو شرکت هم نگفتم. قبلا هم گفتم رو حساب معرفت موندم. و چون سر اینکار رفتنم برام یه دلیل و یه اتفاق خوب بوده . کاری هست که خدا خودش برام درست کرده .خب منم با بدی ها و خوبیهاش می سازم.  چون ته ته دلم یه کسی بهم می گه صبر کنم. چون یه دستی از ته دلم دستم رو گرفت و گفت که به اون پیشنهاد جواب منفی بده .

می دونی شاید بعضی وقتها گوش مالی برای ادم خیلی سازنده باشه !

پ.ی : ادم ها به امید زنده هستن !

با تقلید! تقدیم به دوستی که امیدوارم بلاخره اونم خودش رو باور کرده باشه. و همین طور امیدوارم بفهمه که من بلاخره خودم رو باور کردم .