نوشته های نوشته نشده

1. یه پیمانکار دارم که باید برام یه سازه اهنی رو جوشکاری کنه بعد کلی ادعاش می شد و تست جوش امد و کلی ایراد ازش گرفت... اونم امد بهم گفت که از من 20 هزار تومان می گیره و جوشکاری رو حرفه ای یاد می ده در حالی که خودش هم تجربی یاد گرفته بود.

2. این حرف رو زد من یاد بابا افتادم و حسابی به بابا افتخار کردم و گفتم که اگه بخوام یاد بگیرم نصف روز از بابام یاد می گیرم امد بگه که بابت اصولی یاد نداره و این حرفا که بهش توپیدم و گفتم قبل از اینکه تو بدنیا بیای بابام جوشکاری تدریس می کردن و 30 سال کارشون جوش کاری بوده و چیزایی رو جوش دادن که تو به ذهنتم هم نمی رسه...

3. اما واقعا وقتی درست نگاه کردم  خدارو شکر کردم که این قدر عالی می تونم به بابام و کارهای بابام افتخار کنم. شاید بابا کارهای خیلی بزرگی انجام نداده باشن مثل شرکت تو یه پروژه ملی یا یه هم چین چیزی اما مهم اینه که اینقدر تخصص دارن و اون قدر خوب کار کردن که هنوز هم تو سن 24 سالگی برای من یه قهرمان باشن...

4. امروز امدم برای بابا از شبکه تهران یه فیلم سینمایی رو ضبط کنم اما نمی دونم که چرا این گیرنده ی دیجیتال قاطی کرد و نذاشت که ضبط کنم.

5. یعنی من هم می تونم مایه افتخار پدرم باشم....

6. یعنی بچه های من هم به روزی افتخار خواهن کرد....

**. می دونم که اگه من الان برای تمام داشته هام احترام قایل باشم حتما قضایای بالا شکل خواهد گرفت...

*** به جان خودم این بلگفا هم قاطی کردی ملت میان نظر می دن بعد می گه که نظری ثبت نشده...

نوشته شده در  جمعه نهم دی 1390ساعت 17:58