سقوط یک جن،فرشته یا یک آدم یا یک ...
کاش از مقام منتظرانت سقوط نکنیم...الهم عجل لولیک الفرج...
1. اول بگم که نمی خوام بحث انتقادی در مورد سریال بنویسم که اگه حالی بود کامل می نویسم اما خب فعلا می خوام در مورد یه موضع بنویسم.
2. می شه این جوری داستان در نظر گرفت که همه چی از معصومیت از دست رفته شروع شد، حالا اینکه این معصومیت کی از دست رفت مشخص نیست شاید همون زمانی که ادم از بهشت بیرون امد یا شاید از اون روزی که فکر کردم باید بزرگ بشم و به ادبیات بزرگا صحبت کنم.یا اون روزی که تصمیم گرفتم من هم تو جمع همه باشم یا ...
3.وقتی معصومیت از دست رفته برای آدم به وجود میاد اون وقت داستان او یک فرشته بود برای آدم شروع میشه،اون وقت که توی خیالت تو از جنس خیلی ها نیستی اما وقتی منایی پشت در سری حرفت رو بر می داره میاد سراغت و بازی شروع می شه و تا وقتی هم که داغی همین جوری تو بازی می تازی وقتی به آخرای بازی می رسی تازه متوجه می شی که هرچی گل زدی به دربازه خودت بوده نه حریف...
4. از اخرای بازی تمام هیجان شروع می شه وقتی هیجان شروع می شه باید حواست باشه که نری تو اغماء، که اگه بری تو اغماء دیگه باید این بازی رو تموم شده در نظر بگیری تا اینکه شاید داور بازی که خداست برات یه مقدار وقت اضافه بزار و تو بتونی از این فرصت استقاده کتی...
5.اگه از این اغماء بیرون امدی که بردی و گرنه آخرش می رسی به سقوط یک فرشته....
6. اینکه با این ادبیات نوشتم یه جوری مقدمه/روایت داستان خودم یا شاید خیلی ها بوده یه جور سیکل حرکته فقط باید یه مقدار دقت کنیم که شاید برای شما هم اتفاق بی افتد...شاید تا قبل از داستان پارسال فکر می کردم که همون فرشته ام که نه تو اغماء میره و نه سقوط می کنه اما خب تو گوشی محکمی بود حداقل برای من پایان داستان خودم رو کار ندارم اما خب مهم این شد که از اغماء در آورد من رو ...
7. بازی فقط تو رابطه دختر پسر نیستا، الان شاید فعلا من تو این بازی نباشم که می دونم هر لحظه امکان داره صدام کنن و ازم بخوان که برم تو میدون اما می خوام بگم فعلا اول اینکه بخوان بیام تو بازی موندیم چون اولین مرحله رو انجام ندادم چون وقتی احترامی برای پدر مادرم نمی زارم وقتی سری عصبانی می شم وقتی فکر می کنم که اونا مسئول جواب دادن به عصبانیت های من هستن ... این جاست می فهمی که هم به عنوان یه فرشته و جن یا آدم سقوط کردی و فقط همون اسم او یک فرشته بود برات باقی می مونه... یا شاید یه اغماء کاملا عمیق...
*. شغلی که من به اصطلاح از خستگی باعث می شه که با پدر و مادرم دعوا کنم برکتی هم می تونه توش باشه یا همش قراره که تقصیر خودم باشه...
*. اگه به فرمول رفتار رای خودمون نگاه کنیم می بینم که چه آدم چه جن و چه فرشته، این فرمول سقوط همه ی اینها یا ماست فرقی نداره...