بزن زنگ و ...
وفای به عهد از جوان مردیست. امام علی (ع) . الهم عجل لولیک الفرج ...
1. حالا فهمیدم که وقتی میان به یه قهرمان ملی ما کشورهای بیگانه یه مبلغی رو پیشنهاد می دن و اونها هم قبول نمی کنند. عجب کار بزرگی انجام می دن.
2. می دونی مشکل از اینجا شروع می شه که تو، توی بی پولی داری دست و پا می زنی. بعد یه دفعه یه شرکتی که همچین یه نموره با شرکت شما کل کل داره میاد بهت طی یکی دو روز پیشنهاد همکاری با یه سری مزایایی که تو نیاز داری به اونها و توی شرایط کاری فعلیت هم اونا رو نداری ، بهت میدن. تصمیم گیری برات خیلی سخت می شه . واقعا سخته ... .
3. هیچ وقت فکر نمی کردم که کیفیت کارم جوری باشه یه شرکت دیگه همچین کوچیکم نیست و خیلی راحتر و با سرمایه بیشتر و بهتر می تونه یه نفر دیگه رو جای من جذب کنه و تازه اون یه نفر دیگه هم خیلی براش کم هزینه تر هست. اما بخواد من رو جذب کنه. البته وقتی که فروشندگی می کردم یکی دوتا از این پیشنهادها بیا در مغازه ی من فروشندگی داشتم. اما خب اونا جنبه ی فانتزی داشت. اما این قضیه خیلی مهمه. و سرصدایی زیادی توی صنف کاریم و همین طور توی این شرکت ایجاد خواهد کرد. به هر حال من الان بسیار خوشحالم و رو هوا به سر می برم از این پیشنهاد .
4. البته من از همون اولش هم ته ته دلم نمی خواستم پیشنهاد اونها رو قبول کنم. چون فقط و فقط نمی خواستم که نا مردی کرده باشم. فقط از اینکه همه بگن فردین هنوز زنده است کیف می کنم . من حتی اگه الان هم بهم نامردی بشه از این عملم پشیمون نمی شم. چون به اعتقاد من ادم همه جا باید رسم جوونمردی رو بجا بیاره .
5. خدایا می دونم که حتی نباید روش بحث می کردم و بهش فکر نمی کردم اما از طرفی خب خیلی رنگای قشنگی داره. حیفه که حداقل ادم یه نگاه کوچولو به رنگاش نندازه. اما خدایا جدا از همه ی اینها تو خودت می دونی که جدا از همه ی جوانب فقط به خاطر رسم جوانمردی بود. فقط به خاطر حفظ ابروی یه نفر بود و اینکه حداقل امید وار بشم به خودم که هنوز یه مقدار تا خودخواهی کاملم مونده .
6. این جمله ی محبوبه من در مواقعی که یکی جوونمردی می کنه . " بزن زنگ و ... "
7. خداییش با هشتصد هزار تومان کسری پولی که دارم ، به حدود 8 نفر . ادم به پیشنهاد های پولی یه دستی تکون میده .