..................
الهم عجل لولیک الفرج
-----------------------------------------------------------------------------------
1. یه دفعه یکی از دوستام بهم گفت که تو تنها نیستی و من از تنها شدن می ترسم. امروز به حرفش فکر کردم و دیدم که درست می گه علتش رو هم می دونم که چرا از تنها شدن می ترسم. چون یه بار این رو تجربه کردم. اما خب حالا هم می ترسم که دوباره برام تکرار بشه. البته فهمیدم که زیاده روی هم کردم . اون قدر که دوستی رو از دوستام گدایی می کردم. فهمیدم که اصلا ارزش نداشت و فقط انگار یه جور تحمل برای اونها بودم.
2. شدیدا دچار روزمرگی شدم ، با توجه به تموم شدن پروژه کاری که داشتم و تنها شدنم تو خونه . البته خب خستگی هفت ماه پروژه هم هست .اما خب روزمرگی و بی حوصله گیم هم هست.
3. خیلی بده که من تو روز اخری از خدا می خوام که کارم رو راه بندازه در حالی که می دونم هیچ کاری نکردم. به هر حال تصمیم گرفت که یه سری تغییراتی بدم توی روحیات خودم . و همین طور خیلی چیزای دیگه اما می دونم که خیلی وقته که از خدا دور شدم. یعنی سعی کردم که خدا رو نبینم تا خیلی راحت به خواسته ی خودم برسم . همین .
4. شاید الان هم که دارم می نویسم چرت و پرت باشه اما خب فعلا همین نوشتن ها یکم ارومم می کنه. ولی می دونم که همه ی اینها خدا نیست.