خواستگاری با طمع یه احساس عجیب
الهم عجل لولیک الفرج
امروز برای اولین بار بعد از چندین بار خواستگاریهای اولیه که صرفا جهت آشناییهای اولیه بود بلاخره به همراه پدر و مادر و خانواده ی کوچک شش نفره که البته خواهر کوچیکه نبود رفتیم خواستگاری. حالا بعد از این داستان احساس فوق العاده ای امشب دارم که نمی تونم توصیفش بکنم. احساس شادمانی بعد از چند ماه. و سرشار از انرژی + که با یه کارخونه ی تولید برق توسط انرژی اتمی برابری می کنه.