سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

غرور، اعتماد به نفس و شاید خداحافظی برای برگشت به اولین نقطه...

    نظر

به امید روزی که در تمامی نقطه های پایانیمان تو باشی...الهم عجل لولیک الفرج...


1. مدتی که بر اثر یه سری اتفاقات اعتماد به نفسم شدید افت کرده بود تا اینکه مجبور شدم که یه سری رزومه و اشتغال بکارم رو برای یه شرکت ببرم. طرف وقتی دید سوابق من رو کلی جا خورد و اون قدری که از شرکتم و خودم تعریف کرد و از من در خواست همکاری کرد من کلی چاق شدم و همچین اعتماد به نفسم زد بالا که خدا می دونه و الان واقعا دنده ی غرورم زیاده که کنترلش برام سخت شده.

2. حالا اینا هم اینکه باعث شده به راهی که می خوام شروع کنم مصمم تر بشم و هم اینکه پیشنهاد این همکاری وسوسه ام می کنه و مقداری هم طمع من رو برده بالا و البته که من از موضوع این همکاری پایین نمی یام چون که خیلی بابتش پا خوردم و الان به خیلی زخم خورده هستم.

3. می دونی داشتم به چی فکر می کردم به اینکه چقدر خیلی وقتها راحت ما در جریان یه سیستم حل می شیم و خودمون هم خبر دار نمی شیم. نمونه اش همین مردم سومالی در حالی که هنوز کاملا مشخصه که مشکل اونجا حل نشده و همچنان نیاز به کمک داره اما دیگه کسی یادش نمی یاد چرا چون سیستم نمی خواد و تمام حواس همه رو به چیزی که می خواست پرت کرد از فرنود بگیر تا همین کنفرانس بیداری اسلامی اما چیزی که مونده فعلا علی با حوضش هست... و دیگه کسی حواسش نیست. وضعیت الان ما دقیقا با زمان که سر سفره های پر زرق و برق افطار با شکمی که از سیری داشت می ترکید و برای سیری گرسنه ها دعا می کرد هیچ فرقی نداره اینکه همون قدر با اون حالت درک نکردیم حالا دیگه می تونیم غذا هم بخوریم دیگه عمرا درک کنیم. دقیقا همون اخلاق منت گذاشتن برگشت... .

4. اینقدر از این حل شدن در این سیستم خسته شدم که می خوام همه این دنیا مجازی الانم رو ترک کنم البته نه اینکه جای دیگه نرم. می خوام برم یه گوچه از این وبلاگستان دیگه بدون توجه به دیگران و اینکه می خونن یا نه بینویسم یه چیزی تو مایه های ادم کری که فقط برای خودش حرف می زنه بشم. از این سیستم نوشتاری که اگه طبق یه فرمول مشخص بنویسی مطلبت رو می زارن تو پارسی نامه و این فرمول اینفدر راحته که هر وفت کسی خواست می تونم بهش بگم چیکار بکنه... از این سیستمی که به خاطر خیلی چیزا ضعیف تر ها رو نگاه نمی کنه و اهم مهم از فقط طبق سیستمه...

5. از این جا به احتمال خیلی زیاد برم. برم همونجایی که از اول شروع کردم و تنها و بدون اینکه به کسی کار داشته باشم بنویسم. اروم و بی صدا مدتی هم که به این نتیجه رسیدم که شاید برای اینکه بتونم شروع کنم برای انچه می خوام براش مبارزه کنم باید از اینها دل بکنم شاید این جوری تفکرم هم بهتر بشه....

6. احتمالا اینجا رو حذف نکنم اما چیزی که هست دیگه اینجا نمی نویسم... اما اگه حذف هم بشه با حفظ احترام به نظر همه بدون خبر حذف می شه هر چند که زیاد خواننده ندارم اما خب این دوستان هم برام ارزش مند هستن....