سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

سه شنبه یا بعضی از روزهای بزرگ که فقط برای خودت اتفاق می افته ..

    نظر

الهم عجل لولیک الفرج ...

------------------------------------------------------------------------------

1. خب اولین سه شنبه که منتظر خبر بودم برای هفته ی قبل بود که خبر قطی و بلیت و ساعت و جزییات یه سفر که سالها دادش رو می زدیم و اینکه خیلی اتفاقی برام جور شد ، امد و به لطف خدا و دعوت صاحب خونه راهی کربلا می شم انشاءالله یه ده روز دیگه.

2.تمامی شرایط برای رفتن خودش جور من 100 سال دیگه هم نمی رفتم کاروانی ثبت نام کنم. همیشهمنتظر بودم که به همراه بچه های هیاتم برم کربلا . اواسط تیرماه بحثش امد . افتادم دنبال گذر نامه بعد هم که اوایل مرداد هم پول رو خواستن که من هیچی در بساط نداشتم. فقط به خدا گفتم که خودت برسون. قبلا به مدیر دفتر در خواست وام داده بودم. به دفتر فقط گفتم که پول رو لازم دارم. دفتر گفت که موجودی کافی نداره اما خب برام اون مقداری که لازم بود برای سفر رو جور کردن.

3. دومین خبر هم مربوط می شه به قبولی برای کارشناسی ناپیوسته . از خوشحالی این خبر من کلا بیست و چهار ساعت رو هوا بودم . و اگر عین عبارت رو به خواین از خوشحالی زوق مرگ که هیچی مردم . بعد از دوسال بود که کنکور می دادم .

4. سال اولی که کنکور دادم سال 86 بود . اون موقع اگر هم قبول می شدم نمی تونستم برم . اما خب برای اینکه ببینم کنکور چطوری بود ادم. و دیدم که مثل امسال مجاز شدم. اون موقع که با درصد هایی که زده بودم ترکونده بودم . فقط سه تا درس اصلی که برای نکور هم سخت امده بود و من پاس نکرده بودم بالای 30 در صد زدم که تو ی دانشکده مون نفر اول شدم تو رشته ام در حالی که چندتا از بچه رفته بودم کلاس کنکور. سال 87 شرکت کردم اما خب نه چیزی خونده بودم و نه تلاشی کرده بود. خب شرایط پذیرش هم سخت بود و مجاز نشدم. سال 88 هم شرکت نکردم چون خیلی دلایل داشتم . دفتر چه اش رو گرفتم و پست کردم اما خب سر جلسه کنکور نرفتم. چون کلا از همه چیز نا امید بودم. اما خب امسال رفتم سر کار و برای اولین بار حس کردم که چقدر اشتباه کردم که کنکور ندادم. و اینکه حتما من باید ادامه تحصیل بدم . ادامه تحصیل دادم و قبول شدم.

پ.ی: دو سه تا موضوع دیگه هم هست که حالا به موقع اش می نویسم. و همین طور احساس می کنم که باید دلایل خوشحالیم از قبولی رو هم بنویسم. چون قبول شدن یا نشدن برام حکم مرگ و زندگی رو داشت.