سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

تقدیم به همه ی دوستام...!

    نظر

الهم عجل لولیک اافرج...


 

تقدیم به جواد، امیر

1. چهار شنبه عصر جواد بهم اس ام اس داد که باباش به خاطر بیماری به کما رفته! حالم خیلی گرفت هنوز هم داغونم.

2. با یه مقایسه سر انگشتی میبینم که تا الان هنوز دوست خوبی برای جواد نبودم. چون نه پولی دارم که بهش کمک کنه و نه تحصیلاتی تو زمینه پزشکی و نه اینکه اون قدر عرضه و جود داشته باشم که حداقل برای یه شب هم شده من برم جحاش تو بیمارستان کنارش. این قدر سر خودم رو. در گیر کردم و و چپوندم تو بر که نه خواستم ببینم و نه صدایی بشنوم.

3. اما از اون روزی اینگاری یه احساس جدید تو دلم ایجاد شده، نمی دونم که دقیقا چی هست. همین طور هم نمی تونم که دقیقا توصیفش کنم اما خب یه چیزی تو فاز دل تنگی و نگرانی!

4. وقتی خوب نگاه می کنم می بینم که تا حالا اینکاری دوستان برای من بیشتر به درد خوردن تا من برای اونا. همیشه فکر می کردم اولین روزی که قرار به معنی واقعی بهم نیاز داشته باشیم روز ازدواج اما حتی تو خوابم هم نمی دیدم که یک روز همچین اتفاقی برای جواد بیافته و من جتی نتونم براش یه کار کوچیک انجام بدم.

5. احساس دوستی من با دوستا م از نوعی که واقعا اونا رو دوست می دونم. خیلی وقتها هم تمام سعی و تلاشم رو کردم که بتونم کارشون رو راه بندازم، یا کمک شون باشم یا حداقل خونه اخرش برای غمهاشون وسیله ای که سبکشون کنه اما ... .

*.می خواستم که اول برای تولد مورچه از یه زاویه دیگه برای دوست بنویسم. اما خب نمی دونم که چرا این جوری شد.اما خب لاخره من دوست صمیمی زیاد ندارم. اما همین تعداد برای من خیلی عالیه. اونقدری که خیلی جاها دستم رو گرفتن. که البته این وسط مورچه جای خودش رو داره، چون تنها دوستی که تا حالا ندیدمش. حتی صداش رو هم نشنیدم. فقط برای یه دوست مجازی واقعی بوده. دوستی که واقعا همیشه دوست بوده!